مگر میتوان به سیستان و بلوچستان سفر کرد و یادی از مولوی عبدالحمید ننمود. مولوی در میان همه اقشار مردم بلوچ دارای احترام و محبوبیت خاصی است. طلاب و حوزویهای اهل سنت شرق ایران، گروههای دعوی/ تبلیغی مانند جماعت تیلیغ، مردم عادی و علاقمندان به مسایل قومی و غیرمذهبیهای بلوچ همه وی را رهبر خود میدانند. محبوبیت خاصی نزد دانشجویان و دانشگاهیان دارد، حتا اهل تشیع نیز از وی به نیکی یاد میکنند.
بهتازگی در رسانههای فارسی زبان داخلی و خارجی از وی به عنوان رهبر اهل سنت ایران نیز نام برده میشود، هرچند نه خود چنین ادعایی دارد و نه در دیگر مناطق اهل سنت چنین چیزی مطرح است. بسیارند شخصیتهایی که دارای احترام و جایگاه ویژهایاند، اما کمتر کسی را مثل ایشان میتوان یافت که دارای شخصیتی محوری در میان همه گروههای مطرح اجتماعی باشد.
در طول اقامت چند روزهام در سال 85 در مراسم ختم بخاری در زاهدان این پدیده را از نزدیک لمس نموده، سعی کردم با جمعآوری معلومات لازم، به بررسی و تحلیل جامعهشناسانه پدیده مذکور بپردازم، هرچند پیش از آن نیز از اوضاع بلوچستان بیاطلاع نبودم. 20سال پیش، سفری 10روزه به زاهدان داشتم. پس از آن حدود یک ماه با ده نفر از بلوچها به عنوان گروه جماعت تبلیغ به کردستان عازم شدیم. 15سال قبل با 5 نفر از دانشجویان بلوچ سه ماه زیر یک سقف گذراندیم. بارها با مبلغین جماعتی که به شهرهای جنوب میآمدند، همصحبت شدهام. با بسیاری از علما و اندیشمندان بلوچ رابطه صمیمی داشته و دارم. از ابتدا مشترک افتخاری ماهنامه ندای اسلام بودهام و با دقت مطالب آن را خواندهام. بسیاری از دوستانم در جنوب جماعت تبلیغیاند و قس علی هذا. در سطور زیر به بررسی و تحلیل عوامل و فاکتورهای موثر در ایجاد جایگاه شخصیتی مولوی عبدالحمید پرداخته میشود:
1. امامت جمعه و ریاست مدرسه دارالعلوم زاهدان. زاهدان و سنندج تنها شهرهایی هستندکه اکثریت قریب به اتفاق شهروندان آن سنی مذهب اند و مرکز استان می باشند. امامت جمعه اصلی ترین مسجد زاهدان یعنی مسجد عظیم مکی و ریاست مدرسه دارالعلوم به عنوان بزرگترین مرکز علمی اهل سنت ایران، نقش بسیاری مهمی در معرفی شخصیت مولوی عبدالحمید به بلوچ ها داشته است. هر هفته مردم و رسانهها مترصد بیانات ایشان در خطبههای نماز جمعه میشوند. آرزوی هر جوان بلوچ است که روزی در مدرسه دارالعلوم تحصیل نماید. مسایل و مشکلات فقهی مردم توسط شورای حل و فصل متشکل از اساتید این مرکز حلاجی میشود. او عالمی است که توسط بقیه علما برای رهبری این دو جایگاه مهم پذیرفته شده است. پشتیبانی علما باعث محبوبیت روزافزون وی نزد مردم شده است. این نقش مرکزی البته تا حدودی نیز مدیون رابطه خانوادگی ایشان با مولانا عبدالعزیز رحمة الله علیه(1295- 1366 ه .ش) یکی از محبوبترین شخصیتهای بلوچستان ایران در تاریخ معاصر میباشد.
2. بلوچها، حنفی مذهباند. تبعیت و تقلید از علما و دادن نقش محوری به آنها نزد احناف از بقیه مذاهب اهل سنت پررنگتر است. در گذشتههای دور، بعضی حتا غلو نموده و سرپیچی از رای امام ابوحنیفه را مستحق حد هم دانستهاند. علاوه بر این، بین عالمان حنفی و مردم نوعی رابطه روحی و مرید و مرشدی نیز مشاهده میشود. بعضی از برادران جماعت تبلیغ بلوچ، اعتقاد عجیبی به مرحوم مولوی عبدالعزیز دارند و کراماتی از ایشان نقل مینمایند. در همان مراسم ختم بخاری، با شنیدن خبر ورود عالم و فقیهی بزرگ 80 ساله به نام مولانا محمد سالم قاسمی از پاکستان همهمه عجیبی در میان جمعیت پیچید و چنان حال خاصی به آنان دست داد که تکبیرگویان از جای خود برخاسته و برای دستبوسی به سوی وی شتافتند. برای دقایقی سخنان سخنران آن ساعت مراسم (دکتر کرد از شخصیتهای اجتماعی/ سیاسی بلوچستان و نماینده سابق مجلس) قطع شد. پس از آن نیز مولوی عبدالحمید تاب نیاورده، به صورت فوق العاده خود به جای مجری پشت تریبون رفت و دقایق زیادی در وصف و معرفی ایشان سخن گفت. از همشهری جماعت تبلیغیام پرسیدم این چه اتفاقی بود که افناد؟ گفت:" این حالتی که به بلوچها و پاکستانی ها در وقت مواجه شدن با بزرگانشان به آنها دست میدهد. پارسال نیز شاهد چنین اتفاقی بودیم".
3. نقش عرفان و تصوف را نیز در این مرام احناف بلوچستان و پاکستان و هند، نمیتوان نادیده گرفت. بیشتر طرق صوفیه یا برخاسته از شبه قاره هنداند یا این که در این ناحیه، پیروان و سالکان بسیاری دارند. بعضی این ارادت به بزرگان را بیشتر ناشی از فرهنگ تصوف میدانند تا مناسبات بین پیروان مذهب حنفی. چندان هم بیراه نمیگویند، زیرا که چنین اخلاقی در میان برادران بلوچی که درکشورهای عربی تحصیل کردهاند (علیرغم تمسک به مذهب حنفی)، کمتر مشاهده میشود. هر چند امروزه صوفیها فعالیت و مرکزی رسمی در بلوچستان ایران ندارند، اما این بدین معنا نیست که تمایلات صوفیانه وجود ندارد. مرکز استان از آن رو که شهر زاهدان بوده بدین نام تسمیه شده است. خیلی از مولویها واجد ویژگیهای صوفیانه هستند. بیشر تعالیم جماعت تبلیغیها به عنوان بزرگترین گروه تبلیغی بلوچستان متاثر از و حامل ارزشهای تصوف است.
4. مگر میشود صحبت از نهادها و گرایشهای دینی کرد، اما نقش جماعت تبلیغ را نادیده گرفت. دعوتگران جماعت همه جا هستند. نه تنها در بلوچستان ، بلکه در سرتاسر مناطق اهل سنت ایران شهر و دیاری نیست که آنها حضور پیدا نکرده و تعدادی به خود ملحق (به قول خوشان تشکیل) نکرده باشند. همین مراسم ختم بخاری مملو از بوی جماعت تبلیغ بود. بازار معانقه و اکرام غذا بر سر سفره و اعتکاف در عیدگاه برای نماز تهجد گرم بود. بیشتر به اجتماع جماعت تیلیغ میمانست، تا همایشی علمی. میهمانان ناخوانده و عادی معمولا با دعوت این دوستان روانه سفر زاهدان می شوند. حداقل 25% درصد حضار، جماعتی بودند.
آنها سخنی جز اخلاص و تزکیه نفس و قربانی وقت و مال جهت تبلیغ دین به زبان نمیآورند. تاکیدشان بر روی معنویات (فضایل اعمال) است، تا پرداختن به مسایل اختلاف برانگیز فقهی و عقیدتی و سیاسی. نقد هیچ شخصیت و اندیشهای را نمیکنند. ارادت و احترام به علما نزدشان از اهم واجبات است. در پی اثبات خود نیستند و احساس نمیکنند که بزرگی و مطرح شدن دیگران، جایشان را تنگ میکند. محض مطایبه بگویم. به دل نگیرید. ملا اگر درویش شد، صد تایشان بر گلیمی بخسبند و گر نه، دو تایشان در اقلیمی نگنجند! در طی 20 سالی که این گروه را میشناسم حتا یک بار نشنیدهام (و فکر نمیکنم کس دیگری هم شنیده باشد) که جز به نیکی از مولوی عبدالحمید یاد کنند. اورا شیخ الاسلام حضرت مولانا صاحب یاد و خطاب میکنند. معدلان عادل او نزد تودههای مردماند. وحدت کلمه، اتحاد قلوب را نیز به همراه میآورد. گروه های 7 تا 10 نفره و پراکنده آنها، که معمولا طلاب و مولوی های جوان را نیز در معیت خود دارند، با تمرکز بر روی یک پیام و مفهوم، مانند اشعه لیزر عمل میکنند که موجب تقویت نقطه مرکزی میشوند. بیدلیل نیست که مولوی به شدت آنها را دوست دارد و در حمایتشان میکوشد. شنیدم که تشکیل یک دوره 40 روزه به عنوان یکی از فارغ التحصیلی طلاب قرار داده شده است. بخشی از محبوبیت و مقبولیت مولانا نزد بلوچها و بقیه اهل سنت ایران مدیون تلاش جماعت تبلیغیهاست.
5. ویژگیهای مردم شناختی و انتروپولوژیکی نیز نمیتواند در این امر بیتاثیر باشد. بدون شک بلوچستان یکی از محرومترین نقاط کشور است. این محرومیت شامل امکانات آموزشی و تحصیلی و فقر فرهنگی ناشی از آن نیز میشود. بسیاری از روستاهای دورافتاده بلوچستان از نعمت مدرسه و آموزگار مناسب محروماند. در بعضی از مناطق شهری هنوز هستند خانوادههایی که فرزندان خود را جهت تحصیل علم به مکتبخانههای سنتی گسیل میدارند که توسط یک یا دو طلبه فارغ التحصیل مدارس دینی اداره و تدریس میشوند. این وضعیت را 20سال پیش در شهر زاهدان هم با گشت و گذار در بعضی از مساجد محلات مشاهده کردم. بعضی از مردم هنوز به دیده تردید به علوم دنیوی مینگرند. علم نزد آنان یعنی علوم شرعیه. مدتی در معیت جماعت تبلیغیها بودم. متوجه شدم بعضیشان توان خواندن و نوشتن را ندارند. قلم و کاغذی خریدم تا از فرصت استفاده کنم چیزی یادشان دهم. دیدم رغبت و اعتقاد چندانی به این امر ندارند.
شکی در این نیست که به مرور زمان امکانات آموزشی افزایش یافته، نگرش مردم تغییر یافته و بر میزان با سوادان ردههای سنی پایین افزوده شده است، ولی در سطوح میانسالی به بالا، مشکل بیسوادی و کمسوادی مشهود است. بلوچستان هنوز یکی از مناطق با نرخ بالای بیسوادی به شمار میرود. معمولا در چنین جوامعی نسبت به جوامع توسعهیافتهتر، رهبران اجتماعی شامل علما، خوانین و رؤسای قبایل و طوایف، نقش بارزتر و محوریتری پیدا میکنند.
6. او بانی وحدت بلوچها شده است. قوم بلوچ از قبایل مختلفی مانند نارویی، براهویی، ملکزهی و غیره تشکیل شده است. اختلافات بین این قبایل در گذشته تا مرز درگیریهای خونین پیش رفته است. گسترش تعالیم دینی و معنویت از زمان مولانا عبدالعزیز و تا زمان کنونی باعث فروکش کردن تعصبات قبیلهای شده است. طبیعی است که مردم کسی را که پیامآور و حافظ صلح و آرامش در میا شان است، دوست بدارند.
مردم وی را مجاهدی مخلص با روحیات عرفانی میشناسند که خودمحوری و یا قبیلهگرایی را کنار نهاده است. در هنگام سخنرانی بیش از آن که به اظهار فضل و علم و تفسیر و تحلیل بپردازد، همه را به اخلاص و همت و اتحاد فراخواند و بیشتر وقت خود را به دعا و زاری به درگاه خداوند اختصاص داد. مردم صحبتهای او را از جان و دل میشنیدند و همراه با او گریه میکردند. فقط من بودم آن وسط که مردم و حالاتشان را می پاییدم! او حصار نخبگی به دور خود نکشیده و متواضعانه در جمع مردم حاضر میشود. ملاقات او برای هر علاقمندی میسر است. از ابتدا تا پایان مراسم یک لحظه محل را ترک نکرد و به صحبتهای همه گوش فراداد. برای شام و نهار به مکان ویژه پذیرایی شخصیتها نرفت و در میان جمعیت ماند.
7. علاوه بر دلایل فوق، آنچه وی را از اقران خود متمایز نموده، صفات شخصی وی مانند اعتدال، صبر و حلم، متانت و بیطرفی و بیتعصبی اوست وگرنه - با عرض معذرت خدمت جناب مولانا- میتوان گفت که در میان علمای بلوچ، شخصیتهایی بلیغتر و از لحاظ علمی توانمندتر از ایشان هم وجود دارند. ایشان از کسانی نبوده که در هنگام مواجهه با مشکلات عنان شکیبایی و صبوری از دست بدهد، راه افراط یا تفریط در پی گیرد و در نهایت کشور را ترک نماید. بیش از ربع قرن پای همه مشکلات درونی و بیرونی مردم ایستاده، از حق شان دفاع کرده، به آنها انسجام داده، آتش اختلافات قومی بین بلوچ ها و فکری و دینی بین شیعه و سنی را فرو نشانده و از دوست و دشمن طعنهها شنیده، اما خم به ابرو نیاورده است. همجواری با عارف بزرگی مانند مولوی عبدالعزیز رحمة الله عليه کینه و بغض و حس انتقام را نزد وی بیمعنی ساخته است. در مذهب وی، کافری است رنجیدن.
مخالفت با قاچاق مواد مخدر توسط وی در فضای اقتصادی/ معیشتی سیستان و بلوچستان در جایی که این شغل، تنها راه امرار معاش بسیاری از مردم است و بعضی از مولویها به ناچار قاچاق مواد مواد مخدر را جایز دانستهاند، دل شیر میخواهد که جز با پشتوانه عظیم مردمی ممکن نیست.
چند سال پیش به اتفاق یکی از دوستانم که سمتی در اداره کل زندانهای هرمزگان داشت، به دیدار یکی از مدیران شریف و با شخصیت قضایی استان رفتیم. گپی دوستانه در مورد اوضاع اخلاقی جامعه و جرایم اجتماعی داشتیم. پس از آن که متوجه شد سنی هستم، شروع به اظهار ارادت و ذکر خیر مولوی عبدالحمید نمود. میفرمود بنده مدتی هم در بلوچستان مسئول بودهام و چند بار جناب مولانا را ملاقات کردهام. چیزی که در زمینه کاری خودم از شما سنیها و برادران بلوچ در ذهنم مانده است، این است که مقابله با جرم و بزه در مناطق سنینشین راحتتر است، زیرا که از جانب بزرگان تان از بزهکار دفاع نمیشود و کار خلاف از جانب مردم توجیه نمیگردد. مرام زندانیهای شما هم مسالمتآمیز و قابل احترام است.
8. شیوه مدیریتی نهادی که او در راس آن قرار دارد، نیز بسیار مهم است. ارتباطی ارگانیک بین تمام اجزای جامعه بلو چ وجود دارد: رابطه تنگاتنگ بین دین و دنیا و ارتباط معقول بین نخبگان و مردم. علما با هدایت و ارشاد و تعلیم و تربیت از یک سو و مدیریت و رتق و فتق امور دنیوی و سازماندهی خدمات اجتماعی از سوی دیگر زندگی مردم را سامان میبخشند و مردم نیز هر کس به میزان وسع خود در این پروسه مشارکت مینماید. مفهوم جامعه مدنی به نوعی تبلور مییابد. مولوی و همکارانش جهت تامین هزینههای لازم برای فعالیتهای فرهنگی- علمی و بنای اماکن لازم به هیچ جا جز خود مردم وابسته نیستند. مردم در فرآیند تحولات، احساس حضور و بودن را میکنند. روندی که در دیگر مناطق اهل سنت به ندرت دیده میشود. مردم زاهدان در مراحل تکمیل یک پروژه آموزشی مانند مسجد مکی و ملحقات آن( مدرسه دارالعلوم)، مسجد توحید (مرکز بزرگ جماعت تبلیغ ایران) و عیدگاه از جان و مال خود مایه میگذارند و هر کسی به اندازه وسع خود در چنین پروژههای عظیمی سهیم میشود. چندین سال به طول میانجامد تا این پروژهها تکمیل شوند، ولی به همین حالت نصفه و نیمه و نیمهکاره مورد بهرهبرداری قرار میگیرند. حضور مردم برای ادای واجبات آنان را به غیرت وامیدارد تا در تکمیل آن همت نمایند. پس از تکمیل نیز به خوبی قدر آن را میدانند. آن را متعلق به خود میدانند نه به اسم فلان متولی و متبرع. در همین مراسم ختم بخاری دهها اتومبیل شخصی جهت حمل و نقل میهمانان، داوطلبانه در اختیار مسئولین مراسم بود. دهها جوان بدون هیچ گونه دستمزدی بر روی دیوارهای محوطه 7هکتاری عیدگاه دز زیر آفتاب شهریور ماه کویر نگهبانی میدادند. تعداد زیادی از اهالی شریف زاهدان منازل خود را هتل محل اقامت میهمانانی امثال ما کرده بودند. این قصه سری دراز دارد.
9. اتخاذ سیاست سازندگی و تعامل به جای تقابل و عناد: شاید ابتدا لازم باشد وضعیت حاکم بر سیستان و بلوچستان را کمی بشکافیم. بدون شک بلوچستان، محروم ترین استان کشور است. اکثر شهرهای کوچک و بزرگ و روستاها از نعمت آب آشامیدنی سالم محروم اند. وضع برق هم همین طور است. بسیاری از روستاها راه و جاده ندارند، چه رسد به آسفالت. امکانات آموزشی را در بخش های قبلی عرض کردم. اکثر قریب به اتفاق مسئولین غیربومی اند. تعداد کارخانجات تولیدی و اماکن اشتغال زا و درآمدزا بسیار محدود است. از بازارچه های مرزی و مناطق آزاد تجاری تا همین تازگی ها خبری نبود. گاز که هیچ، نفت و بنزین هم به بدبختی گیر می آمد. در طول مسافت 400کیلومتری زاهدان تا بم بیش از دو تا پمپ بنزین به یاد نمیآورم. احساس محرومیت و تبعیض در میان مردم موج میزند.
طبیعی است در چنین فضایی مردم به قاچاق و مشاغل کاذب روی آورند، رفتارهای غیرمدنی مرتکب شوند و حس همبستگی ملی را از دست داده، به انزوا و جدایی طلبی فکر کنند. گروهی به رادیکالیسم گرایش پیدا میکنند. به اصطلاح مشکل قومیتی و اقلیتی پدید میآید. با اندکی کنجکاوی توانستم کسانی را حتا از میان مولویها بیابم که با منطق تعامل و اعتدال مولانا موافق نیستند و خواهان شدت و حدت بیشتری از سوی وی هستند. بروز قارچگونه گروههای مسلح امثال عبدالمالک ریگی بعد از دوران اصلاحات گواه این مطلب است. گروه2های جداییطلب و خواهان مقابله مسلحانه به بهانه دفاع از حق بلوچها با برجسته کردن تبعیضها و محرومیتها، به مولانا طعنه میزنند که با رفتار خود مانع از خیزش و شورش خلق میشود.
آیا اکثریت مردم بلوچستان چنیناند؟ آیا چنین جوی در بلوچستان حاکم است؟ دستگاه ارشادی مدیریتی مولانا و یارانش به مردم آموخته که ضمن حفظ آرمان ها و عقاید دینی و آداب و رسوم قومی با منطقی مسالمتآمیز از حق خود دفاع نموده و راه تحول و توسعه را گام به گام بپیمایند . مردم بلوچستان که هستند نظام جمهوری نیز باید شاکر خداوند باشند که چنین فردی در جایگاه رهبری قوم بلوچ قرار دارد. مولوی راه توسعه و سازندگی را در کار فرهنگی، مشارکت سیاسی و اجنماعی، تعامل با مسئولین نظام، حفظ آرامش مردم و وحدت قبایل یافته است. تعامل دوجانبه مولوی با مردم و مسئولین باعث شده که به موازات حرکت (هرچند کند) به سوی توسعه و فراهم شدن تدریجی امکانات رفاهی، بهداشتی و درمانی، اقتصادی و فرهنگی و آموزشی، رفتار مدنی مردم نیز توسعه یابد، نظام حقوقی و اداری/سیاسی مملکت را بپذیرند، در صحنههای سیاسی و اجتماعی حضور فعال یابند و در چهارچوب قوانین موجود به مطالبه ی حقوق خود بپردازند. بلوچها بالاترین آمار مشارکت در انتخابات های اخیر را داشتهاند. این بدین معناست که بلوچها سیاستهاي مولوي عبدالحمید را پسندیده و از هیچ حمایتی دریغ نورزیدهاند.
10. آخرین فاکتور حضور فعال، صریح و شجاعانه ایشان در صحنه سیاسی کشور است، که هرچند از نظر بسیاری به خصوص دوستداران غیرسنی ایشان و هم چنین سنیهای غیربلوچ در سراسر کشور، عامل اصلی محبوبیت و شهرت ایشان به شمار میرود، اما به عقیدهی نگارنده، این فاکتور، متاخر از عوامل قبلی است. مولوی قبل از این که یک فعال سیاسی باشد، آن زمینههای اجتماعی و پتانسیلهای شخصیتی را دارا بودند.
به هر صورت فعالیتهای سیاسی ایشان در دو دهه اخیر، نقش مهمی در ایجاد مقبولیت ایشان در میان طبقات مدرن بلوچ مانند دانشجویان، فرهنگیان، اساتید دانشگاهها و ملیگرایان بلوچ، جوانان و علاقمندان به قضایای سیاسی اهل سنت غیربلوچ و جامعه روشنفکری و اصلاحطلبان شیعه ایران داشته است. کمتر ماهی است که بیانیهای، انتقادی و اعتراضی در رسانههای گروهی از جانب ایشان انتشار نیابد. مدیا تاثیر بزرگی در ایجاد شهرت برای شخصیتها دارند. طرفدارانش میدانند که وی در پی پست و مقام و محبوبیت نیست و نیازی هم به این چیزها ندارد. صادقانه و با منطقی آرام اما صریح به دفاع از حقوق اهل سنت و اصلاحطلبان میپردازد. به همین خاطر بر محبوبیتش افزوده میشود.
سخن آخر
سطور بالا به قصد بررسی عوامل موثر در ایجاد جایگاه شخصیتی مولوی عبدالحمید در میان قوم بلوچستان و اهل سنت ایران نگاشته شده است. بعضی از این عوامل، اجتماعی و فرهنگی و بعضی نیز پتانسیلهای شخصیتی خود ایشان هستند. نگارنده تلاش نموده با منطقی تحلیلی اثبات کند که جایگاه فوق الذکر وجود دارد و عوامل دهگانه فوق نیز در ایجاد آن نقشی موثر دارند، هر چند که کلام بنده نیز مانند هر کلام دیگری نمیتواند خالی از نقص و بینیاز از نقد باشد.
بنده معتقد نیستم که تمام مشکلات بلوچستان با وجود رهبری مولوی عبدالحمید حل شده است، دیگر درگیری و خشونت و نارضایتی وجود ندارد، مردم از لحاظ فکری و رفتار مدنی در بالاترین سطح قرار دارند و هیچ گونه ایراد و انتقادی بر مدیریت، تصمیمات و نظرات مولوی و یارانش وارد نیست. بلکه بالعکس، همانهایی که وی را دوست داشته و حمایتش میکنند، گله و شکایت و انتقاداتی نیز داشتند که در فرصت مقتضی مطرح خواهد شد. با این حال، بدون شک دوره زعامت مولوی عبدالحمید، از آن دورانی است که آیندگان در مورد وضعیت بلوچستان در این دوره، و نقش ایشان در تحولات صورت گرفته در زمینههای مختلف، بیشتر خواهند گفت. چه بهتر که این کار را از همین الان شروع کنیم، تا اگر ایراد و نقصی در کار هست، درجهت اصلاح آن بکوشیم. والله المستعان پایان قسمت دوم حاشیه ای بر یک رویداد مهم(ختم بخاری)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر