«ناخودآگاه» انسان مطابق نظریات روانشناسان و فروید؛ بازیهای عجیب و گاه غریبی دارد. این «ناخودآگاه»، نمادها و سمبلهایی را به «خودآگاه» انسان میکشاند؛ که از اساس متفاوت با آن چیزی است که فرد تصور میکند. برای مثال تحقیر عظیم و وسیع اجتماعی یک فرد را، «ناخودآگاه» ممکن است با یک «مکانیسم جابجاسازی» به عنوان «برگزیده بودن فرد» به خودآگاه بفرستد. (البته در مکانیسم جابجاسازی، تحقیر براساس شخصیت فرد و محیطی که در آن پرورش یافته و سطح دانش، به صور مختلف بازنموده میشود)
نمونهی همین موضوع را میتوان در احمدینژاد دید. او که در شرایطی بزرگ شده که به لحاظ شخصیتی و جسمانی قطعا از یک تحقیر عظیم اجتماعی برخوردار بوده؛ اینک و براساس شواهد، این احساس «برگزیده بودن و ایدههای آخرالزمانی داشتن» در سخنان خود و اطرافیانش کاملا آشکار است.
در این بازیهای «ناخودآگاه» فرد چنان متوهم میشود که مرز میان خیال و واقعیت کاملا برداشته میشود و انسان به تمامی به تعبیر فروید «بردهی خیال» میشود. چند شاهد بیرونی هم به کمک فرد میآید تا توهمات او را تکمیل کند و وی را در این بازی «ناخودآگاهانه»، به «پیشرفت یا پسرفت و سقوط» بکشاند.
باری! شرح این مکانیسم روانی در این مجال نمیگنجد، و فقط غرض از این مقدمه، توصیفی از شخصیت علی خامنهای در پیوند با چند خبر است.
علی خامنهای را همگان باور دارند که پیش از انقلاب در شرایط نسبتا نامساعد اقتصادی در مشهد بزرگ شد؛ اهل شعر و عرفان بود و با القابی هم که وی با آنها شناخته میشد، تحقیر اجتماعی او نمود داشت.
اینکه چگونه میشود فردی با این مشخصات ناگهان به دیکتاتوری خونآشام تبدیل میشود؛ تماما مربوط به ویژگیهای «قدرت مطلقه» نیست. بلکه خصوصیات روانی فرد هم در این میان سهم دارند.
این تحقیر اجتماعی، همانطور که در بالا هم گفته شد، در یک مکانیسم روانی «جابجاسازی»، و براساس شخصیت و دانش و نیز جسمانیت فرد، بهصورتی دیگر روانهی «خودآگاه» میشود و برای علی خامنهای هم پس از انقلاب ۵۷؛ این «جابجاسازی»، به سمت «نظامیگری» و «شیفتهی کارهای نظامی بودن» رفت.
از همان بدو انقلاب ۵۷ وپس از آنکه علی خامنهای در اسفند ۵۷ به عضویت حزب جمهوری اسلامی درآمد؛ اولین منصب او معاونت وزارت دفاع بود. و بعد هم در سال ۱۳۵۸ وی سرپرست سپاه پاسداران شد. بدون تردید این دو منصب حکومتی را نمیتوان تماما در راستای علاقهی او به امور نظامی دید (هرچند علاقهی او هم بیتاثیر نبوده چراکه قطعا میتوانسته در سمتهای دیگری برود)؛ اما هنگامی که پس از بیش از سه دهه، زمامداری او را آنالیز کنیم (هشت سال ریاست جمهوری و بیش از دو دهه رهبری)، به سهولت عشق مفرط علی خامنهای به امور نظامی مشخص و عیان میشود.
در هشت سال ریاست جمهوریاش او عمدتا زیر سایهی خمینی، هاشمی و حتی موسوی بود، و با ضعف شخصیتیای که چنین آدمهایی دارند؛ تا میدان را خالی از رقیب نبینند؛ نهتنها نمیتوانند پیروز شوند؛ بلکه اساسا ترجیح میدهند گوشهنشینیای همراه با گلایه داشته باشند.
اما با رهبری یکبارهی وی ورق برگشت و بجز چند سال اول رهبریاش که هنوز گیج از این واقعه بود و از طرفی، هاشمی هم به او زیاد میدان نمیداد؛ در دو دههی بعد، فرمان رهبری و زمامداریاش را کاملا به سمت علاقهاش؛ یعنی همان امور نظامی چرخاند.
در این دو دهه بود که سپاه با حمایتهای او بهصورت غول بیشاخ و دمی درآمد، پول هنگفتی از درآمد نفت به سپاه و وزارت دفاع رفت و صرف خرید و مونتاژ وسایل نظامی شد. وزارت اطلاعات نیز اختاپوسوار با دستور او در سراسر جهان با پول نفت مشغول ماجراجویی شد و پروندهی هستهای هم که نیازی به بیان ندارد.
همین چند ماه پیش بود که وزارت دفاع آمریکا، پنتاگون، اعلام کرد که ۳۰ هزار جاسوس دستگاه اطلاعاتی ایران در فعالیتهای پنهانی و زیرزمینی، ترور و بمبگذاریهای تروریستی، سرقت اطلاعات و آدمربایی در داخل کشور و سراسر دنیا فعال هستند.
طبق این گزارش، وزارت اطلاعات و امنیت ایران یکی از بزرگترین و فعالترین نهادهای اطلاعاتی در خاورمیانه» خوانده و گفته شد که وزارت اطلاعات ایران از بمبگذاریهای تروریستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران از آرژانتین گرفته تا لبنان، حمایت کرده است. و نیز کمکهای مالی، فنی و دیگر خدمات پشتیبانی را در اختیار سازمآنهایی مانند حماس، حزبالله و القاعده در عراق قرار داده است. همچنین گفته شد که سرویس جاسوسی ایران در کشورهایی افغانستان، بحرین، عراق، کویت، لبنان، آسیای میانه، اتریش، جمهوری آذربایجان، جمهوری کرواسی، فرانسه، آلمان، گرجستان، ترکیه، بریتانیا و ایالات متحده آمریکا فعالیتهای جاسوسی انجام میدهند.
باری! مشخص است که انجام چنین ماجراجوییهایی چه هزینههای سرسامآوری میبرد و این نیز نبوده است مگر با فرمان (یا علاقه و عشق) علی خامنهای به این قبیل کارهای نظامی!
به هر حال آنچه از اخبار برمیآید؛ گزارش پنتاگون را تایید میکند. اگر از ماههای گذشته که رژیم اسلامی در جمهوری آذربایجان و تایلند و هند دست به ماجراجویی زد و مفتضحانه هم شکست خورد بگذریم؛ روز گذشته نیز خبری منتشر شد مبنی بر اینکه بحرین، سپاه پاسداران ایران را به تشکیل یک هسته تروریستی متهم کرد.
در این خبر رییس اداره امنیت بحرین گفت که هسته تروریستی سپاه قصد داشته شخصیتهای بحرینی را ترور کند و به ساختمآنهای دولتی و فرودگاه بحرین هم حمله کند.
امروز نیز دو خبر در این خصوص منتشر شد. در اولین خبر آمده است که نیجریه سه نفر را به اتهام جاسوسی برای ایران دستگیر کرد. براساس این خبر نیروهای اطلاعاتی نیجریه اعلام کردند سه نفر را به جرم جاسوسی برای ایران دستگیر کردهاند که یکی از آنها یک روحانی ۵۰ ساله و دو نفر دیگر از دستیاران وی هستند.
به گفته سخنگوی نیروهای امنیتی نیجریه، عبداللهی مصطفی بِرِندِ که یک رهبر مذهبی شیعیان در شهر ایلورین است آموزش خود را در ایران دریافت کرده و از او خواسته شده بود ضمن گردآوری اطلاعات از مکآنهای عمومی، هتلهایی که محل اقامت آمریکاییها و اسراییلیهاست را شناسایی کند.
در خبر دیگر هم آمده است که دو نفر در آلمان بهدلیل فروش موتور هواپیمای بدون سرنشین به ایران بازداشت شدند. براساس این خبر دادستانی فدرال آلمان علیه این دو نفر اعلام اتهام کرده است.
دادستانی فدرال آلمان با صدور بیانیهای در این خصوص اعلام کرد که ایمان جی.ال، ۳۰ ساله با تابعیت ایرانی-آلمانی و داوود الف، ۵۴ ساله با تابعیت ایرانی به نقض قوانین تجارت خارجی آلمان متهم شدهاند.
و در خبر آخر هم سردار وحیدی، متهم بمبگذاری آمیا در آرژانتین امروز خبر داد که «در آینده نزدیک از موشکهای هوا به هوا و هوا به زمین و بمبهای جدیدی که از هواگردها پرتاب میشود رونمایی» خواهد شد.
باری! همهی این اخبار نشاندهندهی همان جنون نظامیگری علی خامنهای است که با سرمایه مردم در اقصا نقاط دنیا مشغول ماجراجویی است و هر بار هم که سخن از پیشرفت کشور میزند؛ در ذهن بیمار خود فلان عملیات تروریستی یا خرید بهمان تجهیزات از یک کشور را مجسم میکند و در این میان البته سهم مردم گرسنه هیچ است.
سایت خلیج فارس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر