امروزه با بررسی روند تشکیل سازمانهای بزرگ در دهههای گذشته درمییابیم که این سازمانها به دلیل عدم تطبیقپذیری با روند تحولات اجتماعی و جهانی به مثابهی موجودی هستند که تطبیقپذیریشان را با محیط پیرامون خویش از دست دادهاند و به سوی تضعیف و حتی در بعضی حالات به سوی نابودی میروند. از همین رو در برههی از زمان کارکرد خود را در عرصههای مختلف از دست میدهند. چرا که سازمانهای بزرگ با ساختاری سنتی توان، نیرو و انعطاف ممکن را برای همسویی با تغییرات پیرامونشان که برآمد جهانیشدن اقتصاد و حتی از میان رفتن مرزهای جغرافیایی و سیاسی و آشفتگیهای ماحصل این اوضاع است، را ندارند و برای بقای خود ناگزیرند ساختار خود را تغییر دهند یا اینکه خود را به ابزارهایی مسلح نمایند که بتوانند نیروی مواجهه با تحولات جهانی را به دست بیاورند. یکی از مهمترین ابزارهای این امر، ایجاد سازمان و ارگان مخصوص آموزش و نهادینهکردن آموزش و پرورش در سازمان است. امروزه آموزش و پرورش یکی از منابع به دستآوردن امتیاز در رقابتهای سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی به شمار میآید. "پیتر دراکر" اندیشمند بزرگ مدیریت بر این باور است، که کلید موفقیت سازمانی، علم است، چرا که ارزش از راه ابداع، نوآوری و خلاقیت در زمینههای مختلف به وجود میآید. به عبارتی دیگر انسان مجهز به علم، کلید تعیینکنندهی تأثیرگذاری در سازمان به حساب میآید. از این زاویه، از دههی 1990 به این سو آموزش و پرورش به مثابهی نیرویی برای پیشرفت مطرح گردیده است. پیشرفت و موفقیت هر سازمان و هر حزبی در تمامی زمینه ها به چگونگی تربیت، آموزش و پروردهکردن اعضای سازمان گره خورده است چرا که بدون تردید اعضای هر حزب و سازمانی و علم آنها نقش تعیینکنندهای در فرآیند پیشرفت و تجدد و همسویی با تغییرات جهانی و حتی اقلیمی دارد.
به عبارت دیگر، آموزش و پرورش کلید زندهبودن سازمانها در سطح منطقه و جهان پیرامونشان است. آموزش و پرورش برای تغییرات، به عبارتی آموزش و پرورش در هر سازمانی باید منجر به تحولی شود و تغییر مثبت هم باید به عادتی همیشگی تبدیل شود. در این راستا است که سازمانهای بزرگ و موفق برای رسیدن به اهدافشان، مجموعهای از گزینهها را برای کارها و فعالیتهایشان در دستور کار خود قرار میدهند.
امروزه مدیریت صحیح و اصولی که برآمد سیستمی آموزشی و اصولی است، منابع انسانی را تا اندازهای حائز اهمیت میداند که توسعهی منابع انسانی را در اولویت سایر پارامترهای مدیریتی و اجرایی قرار میدهد و برای تربیت و پرورش نیروی انسانی، ایجاد شرایطی که سازمان از طریق آموزش و پرورش توسعه پیدا کند امری اساسی و بنیادین است. از همین رو در عصر حاضر سازمانهایی موفق هستند که همهی اعضا و مدیران آن برای ارتقاء تواناییهای خودتلاش نمایند و وظیفه مدیر، تأمین شرایط مناسب برای این فرآیند یادگیری است.
آموزش سازمانی فرآیند و مجموعهای از اعمال است که منجر به یادگیری و پرورش اعضا و دربرگیرندهی رفتار سازمانی مشخصی است که در سازمان آموزش پذیر اعمال میشود. در چنین سازمانهایی همهی شرایط یادگیری و پرورش برای همهی اعضا آماده و مهیا میگردد و افراد پیوسته برای بهکارگیری چیزهایی که یاد گرفتهاند، تلاش مینمایند. اینجاست که بحث خودتغییری به میان میآید. سازمانی شاید به مطرحنمودن امر یادگیری و پرورش خود را ملزم بداند اما اگر توان خودتغییری را در برابر تغییرات سریع و غیرهمنتظرهی که در محیط پیرامونش اتفاق میافتد، نداشته باشد احتمال دارد دچار آسیبهای جبرانناپذیری شود. ویژگیهای آن سازمانهایی که به طور مداوم ضروری میدانند که با روند تغییرات خود را به روز نمایند و راههای موفقیت را گم نکنند، عبارتند از:
1- توان مطرحنمودن ایدههای نو در ارتباط با مشکلات و گرفتاریها.
2- ابداع و عکسالعمل مثبت در برابر ایدههای تازه.
3- ارزیابی ایدههای تازه و انتخاب راهی شایسته و بایسته برای تحقق آنها.
درک این مسئله که یادگیری و پرورش موضوعی دلخواه نیست، بلکه ضرورتیست برای بقای سازمانها که آنقدر هم سخت و دشوار نیست، چرا که یادگیری به مانند هدفی استراتژیک، پلی ارتباطی است در میان استراتژی سازمان و توسعهی منابع انسانی. پس از آن که بر ضرورت و اهمیت فرآیند یادگیری و پرورش در سازمان تأکید گردید، اکنون باید برای رشد و تعالی این ایده در سازمان تلاش شود. زمینههای اصلی برای ترویج این تفکر آموزشی در سازمانها زیاد هستند و میتوانیم در این میان به این موارد اشاره کنیم، ارادهی تغییر در سازمان، ناراضی بودن از مدل مدیریتی سنتی، قبول این واقعیت که ارتقای سطح آگاهی و علمی اعضا در سازمان کلید پیشرفت و بهروزنمودن با تغییر و تحولات مجموعهای از مسائل و مباحث دیگر است. اما این امر را هم نباید نادیده گرفت که شاید این سیستم و مدل آموزش و یادگیری به هر دلیلی با خواست مجموعهای از اعضای سازمان با وضع موجود منطبق نباشد و حتی در آن هم کارشکنی شود، اما آنچه درست است، تأکید دوباره بر این واقعیت است که ضمانت بقای پیشرفت به خصوص در عرصهی سیاسی، مجهزشدن به دانش روز و هماهنگ شدن با تحولات مختلف در سطوح گوناگون است و سازمان برای بقا و زنده ماندن و از همه مهمتر فعال بودنش باید هزینههایی نیز بدهد. چرا که سرمایهگذاری در فرآیند آموزش، یادگیری و پرورش امری بلندمدت است و باید برای رسیدن به اهداف آموزش و پرورش از هیچ کار و کوششی دریغ نگردد.
این دسته از مسائل و مباحث دیگری بودند که کنگرهی پانزدهم حزب را بر آن داشت که بر اهمیت آموزش و یادگیری و تربیت نیروهای انسانی در حزب تأکید شود و ضرورت انجام این وظیفه را به عهده رهبری جدید حزب بگذارد.
فاتح صالحی
کوردستان مدیا
حزب دموکرات کردستان
به عبارت دیگر، آموزش و پرورش کلید زندهبودن سازمانها در سطح منطقه و جهان پیرامونشان است. آموزش و پرورش برای تغییرات، به عبارتی آموزش و پرورش در هر سازمانی باید منجر به تحولی شود و تغییر مثبت هم باید به عادتی همیشگی تبدیل شود. در این راستا است که سازمانهای بزرگ و موفق برای رسیدن به اهدافشان، مجموعهای از گزینهها را برای کارها و فعالیتهایشان در دستور کار خود قرار میدهند.
امروزه مدیریت صحیح و اصولی که برآمد سیستمی آموزشی و اصولی است، منابع انسانی را تا اندازهای حائز اهمیت میداند که توسعهی منابع انسانی را در اولویت سایر پارامترهای مدیریتی و اجرایی قرار میدهد و برای تربیت و پرورش نیروی انسانی، ایجاد شرایطی که سازمان از طریق آموزش و پرورش توسعه پیدا کند امری اساسی و بنیادین است. از همین رو در عصر حاضر سازمانهایی موفق هستند که همهی اعضا و مدیران آن برای ارتقاء تواناییهای خودتلاش نمایند و وظیفه مدیر، تأمین شرایط مناسب برای این فرآیند یادگیری است.
آموزش سازمانی فرآیند و مجموعهای از اعمال است که منجر به یادگیری و پرورش اعضا و دربرگیرندهی رفتار سازمانی مشخصی است که در سازمان آموزش پذیر اعمال میشود. در چنین سازمانهایی همهی شرایط یادگیری و پرورش برای همهی اعضا آماده و مهیا میگردد و افراد پیوسته برای بهکارگیری چیزهایی که یاد گرفتهاند، تلاش مینمایند. اینجاست که بحث خودتغییری به میان میآید. سازمانی شاید به مطرحنمودن امر یادگیری و پرورش خود را ملزم بداند اما اگر توان خودتغییری را در برابر تغییرات سریع و غیرهمنتظرهی که در محیط پیرامونش اتفاق میافتد، نداشته باشد احتمال دارد دچار آسیبهای جبرانناپذیری شود. ویژگیهای آن سازمانهایی که به طور مداوم ضروری میدانند که با روند تغییرات خود را به روز نمایند و راههای موفقیت را گم نکنند، عبارتند از:
1- توان مطرحنمودن ایدههای نو در ارتباط با مشکلات و گرفتاریها.
2- ابداع و عکسالعمل مثبت در برابر ایدههای تازه.
3- ارزیابی ایدههای تازه و انتخاب راهی شایسته و بایسته برای تحقق آنها.
درک این مسئله که یادگیری و پرورش موضوعی دلخواه نیست، بلکه ضرورتیست برای بقای سازمانها که آنقدر هم سخت و دشوار نیست، چرا که یادگیری به مانند هدفی استراتژیک، پلی ارتباطی است در میان استراتژی سازمان و توسعهی منابع انسانی. پس از آن که بر ضرورت و اهمیت فرآیند یادگیری و پرورش در سازمان تأکید گردید، اکنون باید برای رشد و تعالی این ایده در سازمان تلاش شود. زمینههای اصلی برای ترویج این تفکر آموزشی در سازمانها زیاد هستند و میتوانیم در این میان به این موارد اشاره کنیم، ارادهی تغییر در سازمان، ناراضی بودن از مدل مدیریتی سنتی، قبول این واقعیت که ارتقای سطح آگاهی و علمی اعضا در سازمان کلید پیشرفت و بهروزنمودن با تغییر و تحولات مجموعهای از مسائل و مباحث دیگر است. اما این امر را هم نباید نادیده گرفت که شاید این سیستم و مدل آموزش و یادگیری به هر دلیلی با خواست مجموعهای از اعضای سازمان با وضع موجود منطبق نباشد و حتی در آن هم کارشکنی شود، اما آنچه درست است، تأکید دوباره بر این واقعیت است که ضمانت بقای پیشرفت به خصوص در عرصهی سیاسی، مجهزشدن به دانش روز و هماهنگ شدن با تحولات مختلف در سطوح گوناگون است و سازمان برای بقا و زنده ماندن و از همه مهمتر فعال بودنش باید هزینههایی نیز بدهد. چرا که سرمایهگذاری در فرآیند آموزش، یادگیری و پرورش امری بلندمدت است و باید برای رسیدن به اهداف آموزش و پرورش از هیچ کار و کوششی دریغ نگردد.
این دسته از مسائل و مباحث دیگری بودند که کنگرهی پانزدهم حزب را بر آن داشت که بر اهمیت آموزش و یادگیری و تربیت نیروهای انسانی در حزب تأکید شود و ضرورت انجام این وظیفه را به عهده رهبری جدید حزب بگذارد.
فاتح صالحی
کوردستان مدیا
حزب دموکرات کردستان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر