۱۳۹۱ آبان ۲۱, یکشنبه

اپوزسیون سالنی- سیاست اعتراض و شکستن مشروعیت حکومت اقتدارگرا

در فاصله‌ای اندک پس از دفن ستار بهشتی- وبلاگ نویسی که روز ٩ آبان توسط پلیس "فضای تولید و تبادل اطلاعات" (فتا) به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» در محل سکونت خود- رابط کریم، دستگیر و بنا بر شواهد در زندان و بر اثر شکنجه جان باخته بود، محمود احمدی نژاد در جزیره زیبای بالی حضور یافته و در حاشیه پنجمین کنفرانس دمکراسی، هزینه‌های انتخاباتی آمریکا را به مسخره گرفت. رژیم‌های اقتدارگرا قادرند به دروغ، سکوت افکار عمومی را نشانه مشروعیت خود معرفی کنند.
توسل به سیاست اعتراض، راهکاری عمده و کارساز برای خدشه‌دار ساختن مشروعیت ادعایی نظام‌های اقتدارگرا وعریان ساختن چهره واقعی حاکمیتی است که نهادهای بظاهر انتخابی را به عنوان لعاب دمکراسی بخدمت گرفته و در باطن به کمتر از «اقتدار کامل» و «ولایت مطلق» رضایت نمیدهند.
رژیم اقتدارگرای متظاهر به آزادی، در داخل، درهای اعتراض مخالفان را بسته و در صورت لزوم و با هدف نمایش برخورداری از حمایت عمومی، تنها تظاهرات عوامل خودی را سازمان میدهد. در صورت ادامه سکوت مخالفان، بخش‌های تاریک حکومت زورگو مسکوت‌مانده و رهبران حکومت قادر خواهند شد به نمایش مشروعیت خود ادامه دهند.
دولتهای تونس، مصر، لیبی و همچنین دولت کنونی دمشق را میتوان در کنار نظام‌های دوگانه سوزی قرار داد که روکش ساختارهای انتخابی (رییس جمهور انتخابی و مجلس) را وسیله پنهان ساختن طبیعت اقتدارگرای خود قرار دادند.
تأثیر کوبنده اعتراض
برانگیختن موج‌های اعتراض نسبت به اقدامات غیر دمکراتیک و مغایر با حقوق بشر، جبهه مقدم مقابله با حاکمیت‌های زورگو است. سرعت انتقال اطلاعات و قدرت رسانه‌ها برای پیوند دادن اعتراض‌ها و ایجاد موج‌های مخالف، دست مخالفان را در افشای ماهیت اقتدارگرایان و تحلیل بردن آنها، امروز بازتر از هر زمان دیگری ساخته است.
شاید در زمان اوج اعتراض‌های جهانی نسبت به کشته شدن ژاله کاظمی- روزنامه نگار عکاس ایرانی الاصل کانادایی در زندان اوین، نه یک دولت خارجی بخود اجازه دعوت از رییس دولت وقت جمهوری اسلامی برای حضور در یک کنفرانس مرتبط با دمکراسی را میداد و نه نماینده جمهوری اسلامی شهامت شرکت در چنین جمعی را داشت، چه رسد به حضور در آن و به مسخره گرفتن دمکراسی در کشورهای دیگر.
انعکاس قتل ژاله کاظمی و کشته شدن ندا آغا سلطان طی اعتراض‌های خیابانی تهران، سنگین‌ترین لطمات ممکن را به چهره جمهوری اسلامی در جهان وارد ساخت. در عین حال مرگ امید رضا میر صیافی- وبلاکنویس دیگری که در سال ٢٠٠٩ در زندان اوین جان باخت، با سکوت نسبی برگزار و بسرعت فراموش شد. مرگ ستار بهشتی نیز تاکنون به اعتراض‌های رسانه‌ای محدود مانده است و هنوز شکل لمسی بخود نگرفته است. در این معادله ساده ، تأثیرگذاری مرگ دو مرد و دو زن را میتوان مقایسه کرد و در طراحی اعتراض‌ها نتایج آنرا به خدمت گرفت.
نقش اپوزسیون
نظام‌های حکومتی جهان را میتوان به سه دسته عمومی تقسیم کرد: دمکراسی ها ( پادشاهی بریتانیا یا جمهوری فرانسه)، حکومت‌های بسته ( کره شمالی) و رژیم‌های متظاهر به دمکراسی و در عمل اقتدار گرا ( ایران و سوریه)؛ در گروه اخیر، اپوزسیون سیاسی فرصت خواهد یافت در برهه‌ای، در انتقال قدرت از حکومت به مردم ایفای نقش کند.
اگرچه رسیدن به وضعیت انتقالی مستلزم فراهم آمدن مجموعه‌ای از شرایط محیطی خاص در داخل و خارج است، انسجام سازمانی و میزان قدرت و ضعف، تضادهای درونی و یا میزان همگرایی درونی شاخه‌های اپوزسیون میتواند فراهم ساختن شرایط لازم و رسیدن زمان انتقال را تحت تأثیر قرار دهد. تأخیر چند ماه اخیر در انتقال قدرت از حکومت اسد در سوریه به مخالفان، نتیجه مستقیم عدم آمادگی اپوزسیون در ایفای نقشی است که میتوانست عهده دار شود.
پیش از فراهم آمدن شرایط لازم برای انتقال قدرت از راه توسل به سیاست اعتراض، مشروعیت نمادین نظام که درعین استحکام ظاهری، پاشنه آشیل و آسیب پذیرترین نقطه ضعف آن است، می‌باید به نحوی مؤثر هدف قرارگیرد. تظاهرات میدان التحریر در قاهره و سرعت سقوط حکومت مبارک در مصر کارایی استفاده از این نقطه ضعف را بار‌ دیگر نشان داد.
یکی از مسئولیت‌های اپوزسیون سازمان یافته، مدیریت افکار عمومی در داخل و همچنین خارج از حیطه فرمانروایی حکومت‌های اقتدارگرا است. تظاهرات خیابانی مخالفان رژیم قذافی در لندن، انتقال قدرت در لیبی را سرعت بخشید. سوزاندن پرچم روسیه در تظاهرات خیابانی سه سال پیش تهران، حمایت سیاسی کرملین از رهبران جمهوری اسلامی را تحت تأثیر قرار داد.
ضرورت همگرایی
پیش از قرار گرفتن در مقام نفوذ بر افکار عمومی داخلی و تأثیر بر سیاستگذاری‌های خارجی، اپوزسیون سیاسی نظام اقتدارگرا، نیازمند شناخته شدن و کسب اعتبار است. بی شک در هیچیک از کشورهای چند قومی مسلمان نشین محروم از آزادی‌های سیاسی، هیچ گروه مخالف به تنهایی قادر به نمایندگی بلامنازع تمامی آحاد مخالف رژیم حاکم نیست.
از این لحاظ، تنها راه پا گرفتن این گروه‌ها و کسب اعتبار، قرار گرفتن در کنار جریان‌های همسو و همصدایی در طرح خواسته‌های مشترک و فراخوان واحد دراعتراض‌ها است. ضرورت دست یافتن به خطوط و هدف‌های مشترک مابین جریان‌های سیاسی همسو و خارج نشین، به دلیل دوری محیطی، از ایجاد ائتلاف نزد مخالفان داخلی بیشتر است.
با قبول این اصل که امکانات هیچ گروه مخالف خارج نشین به تنهایی از قدرت و امکانات حکومت بیشتر نیست، انتظار پیروزی در یک رویارویی کاملاً نابرابر، برابر خواهد بود با خیال پردازی مطلق و یا بدتر از آن، فرصت سوزی دانسته و یا نادانسته. این بضاعت‌های اولیه و محدود، بجای تقویت بی‌شک رو به کاهش خواهد گذاشت، چنانچه در عوض هدف گرفتن حکومت اقتدارگرا، به هر بهانه، صرف هدف گرفتن خودی‌های همسو شود.
گروه‌های سیاسی مخالف خارج نشین، برای تأثیرگذاری بر انتقال وضعیت در درون کشور مورد نظر، میباید ابتدا به انتقال وضعیت خود از اپوزسیون سالنی، به اپوزسیون میدانی و خیابانی موفق شوند. برای ایفای نقش میدانی مؤثر، همگرایی جریان‌های همسو یک ضرورت اجتناب ناپذیر و تعلل در آن، معادل صحه گذاشتن غیر مستقیم بر مشروعیت نظام اقتدارگرا و کمک به ادامه وضع موجود است.
صدای فرانسه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر